رادین عشق مامان و بابا رادین عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

عمر دوباره با تو

بیست و سه ماهگی گل پسر

1393/2/6 20:27
نویسنده : مامان بهناز
710 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم انشالا همیشه سلامت باشی.

یک ماه دیگه گذشت و پسرکم بیست و سه ماهه شد و دیگه چیزی تا تولد دو سالگی نمونده.

بعد از هفته اول عید روز نهم با بابایی رفته بودی ارایشگاه و حدود دو ساعت با بابایی سوار ماشین بودی و میگشتی و بعدشم که ارایشگاه رفته بودین  پدرو پسر کلی گشته بودین و منم تو خونه با ارامش به کارام رسیدم و وسایل جمع میکردم چون فرداش قرار بود بریم کاشان و روز دهم ساعت دوازده ظهر بود که راه افتادیم و تو راه خیلی خوش گذشت و ناهار و شهر قم بودیم و اقا رادین برای اولین بار غذای بیرون و تجربه کرد و بدتم نیومد و تو راه بعد از عوارضی قم پلیس بابارو جریمه کرد و اونجا فهمیدیم که اعتبار گواهینامه اش خیلی وقت تموم شده و این جریمه خیلی به نفعمون شد وبابا همونجا هدیه تولدشو از مامانی گرفت و منم اینجا دوباره تولدشو بهش تبریک میگم انشالا همیشه درکنار هم خوش باشیم.

روز دوازده فروردین برای اقاجون بابااکبر به کل فامیل خیرات داد و شام همه عموها و عمه ها خونه عمه ام بودیم به میزبانیه بابااکبر که خیلی خوب بود.

روز سیزده بدر رفتیم نیاسر که هوا خیلی خوب بود و بهمون مخصوصا شما بچه ها خیلی خوش گذشت.

روز چهادهم تصمیم گرفتیم بریم کویر که وقتی رسیدیم بارون بشدت میبارید و خیلی صحنه قشنگی شده بود اخه تاحالا نشده بود که تو کویر باشم و بارون شدید بباره بعد از تقریبا یک ساعت هوا صاف شدو اتیش روشن کردیم و اون لحظه یه رنگین کمون خوشگل و خیلی بزرگ تو اسمون بود که من اولش ندیدم و تو یکدفعه گفتی مامان دندین ددون و من برگشتم دیدم بله یه رنگینکمون خوشگل اونجاس و از دستت خنده ام گرفت و اون روز خیلی بیشتر از سیزده بدر خوش گذشت.روز پانزدهمم برگشتیم تهران.

تو این مدت که کاشان بودیم تو خیلی خوشحال بودی اخه از صبح که بیدار میشدی میرفتی تو حیاط و با جوجه اردک و ماشین و توپ بازی میکردی و همش تو باغچه بودی و بهم میگفتی مامانی بریم حیاد(حیاط)

بعدش میرفتی سراغ جوجه اردک و دستاتو باز میکردی و میدویدی دنبالش و میگفتی جوجو بیا بخل(بقل)اقا دادین و هی میدویدی دنبال جوجه بیچاره.

خلاصه اینکه با رامیلا و معین و امیرمحمد حسابی اتیش میسوزوندی و اسم هاشونم خیلی خوب تلفظ میکردی و میگفتی موعین و امی ممد.

خیلی رفتارت عوض شده و لجبازیت بیشترشده دیگه خودت لیوان برمیداری و از ابسردکن یخچال اب میخوری تا بهت میگم رادین دست نزن انقدر اب نخور دل درد میگیری بهم میگی: دیدی عالا(حالا) گیلم(دلم) اوف شد اهان خوبچد(خوب شد).قشنگ همین طوری حاضرجوابی میکنی.

تا باهات یه بازی میکنیم که خوشت میاد میای میگی دوبایه دوبایه(دوباره) همون کارو باید انقدر تکرار کنیم تا خسته بشی بعدش میگی بسته پام اوف شد و میای بهم میگی بیا دولو(جلو) منم صورتمو میارم جلوت و بعدش بوسم میکنی و کل اجزای صورتتو نام میبری تا من یکی یکی همه رو بوس کنم تازه با انگشتم نشون میدی میگی ایندارو(اینجارو) گفدم(گفتم).یه ماچ که میکنی ده تاشو طلبکار میشی.

دیونه ی اینم که وقتی داری با ماشینات بازی میکنی همش منو صدا میکنی که مامان بیا منم وقتی دستم بند باشه بهت میگم الان میام توهم میگی ای بابا الان بیا گفدم(گفتم) بعدا که میام پیشت با دستات اشاره میکنی که بیا دولو(جلو) ایندا(اینجا) بیشین دستتو میزنی زمین که بشینم پیشت وقتی میشینم پیشت یکی یکی ماشیناتو برمیداری و بهم میگی مامان ببین در ماشینم هکسته(شکسته) ببین دنده هکسته ببین هرمون(فرمون) هکسته بعد دیوارارو نشونم میدی که دیارم(دیوارم) هکسته.اخه اسباب بازیاتو پرت که میکنی میخوره به دیوار و کنده میشه البته الان دیگه از این کارا نمیکنی عشقم.منم عشق میکنم که پسرم اینجوری باهام حرف میزنه و درد و دل میکنه.

تا میزارمت تو تختت و میگم رادین بخواب حالا فرقی نمیکنه ظهر باشه یا شب چشماتو میبندی میگی شب بخه(شب بخیر).

وقتی میخواییم غذا بخوریم میگی بفه شام (بفرماییدشام) و میگی مامان ابم بده عاشق ابی فقط.اب پرتقال تنها اب میوه ایه که دوستداری و بهم میگی مامان ابو گوگولا (اب پرتقال)بده.

بعد از اون چندروز تعطیلی بدجور به بابا عادت کرده بودی وقتی شنبه از خواب بیدارشدی و بابا نبود اومدی پیشم گفتی مامان امید کوو منم گفتم بابا نیست رفته سرکار بعد بغض کردی رفتی پشت در و درو باز کردی و میگفتی امید دون کدایی(امیدجون کجایی) که خیلی دلم برات میسوخت حسابی دلتنگ بابا میشدی و تا چند روز اوضاع همین بود تا یواش یواش عادت کردی.

خیلی رو خواب ظهرت حساسی اگه نخوابی تا اخر شب بیچاره میشیم انقدر که گریه میکنی بخاطر همینم هرجا که باشیم تو باید خواب ظهرت و بکنی حتی اگه منم نخوام که بخوابی خودت میری تو تختتو میام میبینم خوابیدی و پتوی مورد علاقه تو بقل کردی و خوابی.وقتی از کاشان برگشتیم اولین کاری که کردم این بود که پتوتو انداختم ماشین تا شب که میخوای بخوابی خشک بشه ولی متاسفانه گوشه هاش هنوز خیس بود و وقتی یه پتوی دیگه برات اوردم میگفتی نه این پتو گنده یعنی این پتو گنده اس و بعدش میگفتی مامان پتو اقا دادین تو بالگون(بالکن) بده.اخرشم همونطوری خیس اوردم تا خوابت برد و عوضش کردم.

وقتی تو تاکسی میشینیم یا جلوی یه غریبه که هستیم باهام اروم حرف میزنی مخصوصا موقع هایی که تو تاکسی هستیم قشنگ اروم باهام حرف میزنی و وقتی میگم بلند بگو میگی نه مامانی عیبه.یعنی مرده ی این ادبتم گل پسرم.

وقتی جلوی پنجره میری ماشینارو نگاه میکنی و هرچیزی که بیرون اتفاق می افته برای منم تعریف میکنی و تک تک ماشین دایی و بابا و بابایی رو نشون میدی و البته ماشین دایی داود هم به ماشینهای قبلی اضافه شده و میگی مامان بیا گربه امد بیا ببین وقتی میام پیشت میگی مامان گربه اوداد تو اغالی(افتاد تو اشغالی) دیدی. این دیدی رو خیلی قشنگ تلفظ میکنی عشق مامان.

تا یه چیزی رو میخوای و بهت نمیدم با پرویی تمام بهم میگی بدش به من گدم(گفتم) ای بابا بدش.

یا وقتایی که میشینم جلوی تلویزیون میای پشتم منو حول میدی و میگی برو ایندا دای منه(اینجا جای منه) منم میگم نه تو برو یه جای دیگه بعدش میگی نه ایندا دای منه ای بابا.یعنی مرده این ای بابا گفتنتم.

یعنی عاشق کارتون من شروری اگه هربار که تلویزیون نشون بده من بزنم بعدش کانالو رد کنم بره میگی ای بابا بزن این بزن.یه وقتهایی هم بهم میگی بیداز(بهناز).کارتون گربه سگ و اسکارم دوستداری و تا نشون میده میگی گربه سگ میده ایناهاش به اسکارم میگی اوگار.

تا یه چیز عجیب میبینی میگی اوه اوه مامان اینو ببین.

یه سری از کلمه هارو خیلی خنده دار تلفظ میکنی مثل ایاخ(خیار) - نقاشی(نکاشی) - توموغو(تخم مرغ) که اصلاهم دوست نداری - کیه(کره) - پسه(پسته) - گیدو(گردو) - هیب ممیمی(سیب زمینی) -ببلد(تولد) - خرگوش(اگوش) -سسام(سلام) - و تمام اسم های اشاره مثل اینجا اونجا اوناهاش و بالا و پایین و بیرون و قشنگ میشناسی و درست تلفظ میکنی.وقتی تو بقل میشینی یه هرجایه دیگه وقتی میخوای بلندشی بری میگی ولم کن بلن شم(بلندشم) انقدر قشنگ میگی بلندشم که حد نداره.

انقدر قشنگ شعر میخونی که میمیرم واسه شعر خوندنت میگی:

میرم مدسه جیبام پسه(پره) فنقوقو(فندق) پسه(پسته).

لی لی حوضه جوجوهه اومد اب بوگوره(بخوره) اوداد(افتاد) حوضه.

هرچیزی رو که اسمشو بلد نباشی قشنگ میگی بیداز(بهناز) این چیه؟

هر وقت میخوام لباستو عوض کنم یا بریم بیرون با ذوق میگی ااااااا مامان بیریم ددر مامان انام اونه(خونه) لولولا منم میگم نه داریم میریم یه جای دیگه با عصبانیت میگی ای بابا نه بیریم اونه مامان انام و لولولا.

بیست و یکم روز تولدم بود و اون روز چهلمین روز فوت اقاجونم بود و اصلا روز خوبی نبودو همش یاداوری اون روز برام بود و غیرقابل باور بود برام و خیلی زود این چهل روز گذشت و مراسمش خیلی شلوغ و با عظمت بود.ولی روز شنبه که شب میلاد فاطمه(ص) بود مامانینا برام کیک گرفتن و اون روز برام تولد گرفتن و مثل همیشه خاله الهام و مامانی منو شرمنده کردن و شبشم که روز مادر بود و این روز قشنگ و به مامان گلم تبریک میگم انشالا همیشه سالم و سلامت باشه.

 

 اگه تموم دنیا ترکم کنه آغوشه مهربونت همیشه پناه منه این تویی که بی هیچ بهونه ای دوستم داری و همیشه هوامو داری منم از هوای تو زنده ام و نفس میکشم.

مامان گلم هیچ عشقی پاک تر از عشق مادری نیست.

 

اینجا کویر کاشانه و رادین و مامانش زیر بارون شدید عکس یادگاری گرفتن قربونه گل پسرم.

 رادین و رامیلا تو خونه عمه ام درحال ماشین بازی هستن که حسابی خوش میگذروندن.

پسر خوشگلم از صبح تا شب مشغوله ماشین بازیه و عشق ماشینه اینم اوانتادوره اخرین مدله گل پسره.

اینم از خونه مامان انام که عشق رادینه

پسندها (1)

نظرات (4)

الهام
11 اردیبهشت 93 13:58
سلام خاله انشالله که ماه دیگه تولدته انشالله صدو بیست ساله بشی به به به این همه پیشرفت انشالله همیشه تو زندگی پیشرفتهای بزرگتر داشته باشی می بوسمت عزیزممممممممممممم
مامان یاشار
17 اردیبهشت 93 23:50
هزار ماشالا پسر خوشگلمون حسابی بزرگ شده. چیزایی که نوشتی خیلی شبیه کارای یاشاره عزیزم. اونم لجبازی میکنه و... فقط فرقشون اینه که من حتماً باید کنارش بخوابم تا خوابش ببره دلم خیلی براتون تنگ شده بود. ایشالا که سال خیلی خوبی رو شروع کرده باشین. یه عالمه از طرف من ببوسش
آرمیتا پری کوچک دریا
3 خرداد 93 9:07
سلام عزيزم تولدت مبارک خاله جون ايشالا صدوبيست سال کنار مامان بابا شاد زندگى کنى
مامان السا
3 خرداد 93 16:19
سلام خدا برات نگهش داره تولدش مبارک ایشاله دامادش کنی